کد مطلب:90289 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

گستره ی دید اهل تقوا











«فهم و الجنه كمن قد رآها فهم فیها منعمون و هم و النار كمن قد رآها فهم فیها معذبون»

واژه ها

جنت: بهشت، فردوس، بوستان و باغ، جمع: جنان.

تنعم: به ناز و نعمت رسیدن، به ناز و نعمت زیستن و مال و نعمت داشتن.

نار: جسمی دارای روشنائی و گرما كه از سوختن چوب و ذغال و مانند آن پدید آید، شعله، سوز، قهر، خشم، دوزخ و جهنم.

عذاب: شكنجه، عقوبت، صدمه، عذاب كردن، تعذیب، شكنجه دادن و عقوبت كردن.

ترجمه: پس آنان (متقین) به كسی می مانند كه بهشت را با چشم دیده و در آن متنعم

[صفحه 125]

است و همچون كسی هستند آتش دوزخ را می نگرد كه در آن عذاب و شكنجه می شود.

شارح خویی می گوید: چونكه در وصف هفتم از اوصاف متقین و شدت اشتیاق آنان به بهشت و ترسشان از جهنم، بیان شد، این جمله پس از آن آمده و اشاره به مرتبه ی رجاء آنها (آنهم در حد یقین) و به خوف و ترس آنها (باز هم در حد یقین) نموده است، حاصل سخن آنكه در رجاء و خوف، به جایی رسیده اند كه در این نشئه خود را در بهشت و یا دوزخ می بینند.

پارسایان كه وجودشان، به حقیقت بینی و واقع نگری آراسته است، از سویی به رحمت واسعه ی الهی امیدوارند كه در آنجا خود مستحق تفضل خداوندی و از آن پس دخول در بهشت و تنعم به نعم پروردگار می بینند و از سوی دیگر، آنچنان ترسانند كه گویا گناهان بزرگ و غیر قابل بخششی مرتكب شده اند و از رحمت پروردگار محروم خواهند ماند.

فاصله ی اینجا و آنجا، تنها در حد «كاف» تشبیه است، زیرا عبادات و طاعات در این جهان، همانند وجود عینی بهشت در آن جهان آخرت است كه شخص او را می بیند چنانچه گناه در اینجا همانند آن است كه شخص، كیفر گناهان را با دیده ی خود بیند و در جهنم معذب باشد.

«و ما تقدموا لانفسكم من خیر تجدوه عندالله.»: و هرگونه نیكی كه برای خویش از پیش فرستید، آن را نزد خدا بازخواهید یافت.

«و من كان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا»: و هر كه در این (دنیا) كوردل بود، در آخرت (هم) كور (دل) و گمراه تر خواهد بود.

بهشتی یا جهنمی شدن انسان:

[صفحه 126]

این عالم، در رابطه با كردار آدمیان، به تعبیری كشتگاه نامیده شده، بدین جهت كه تنها انسان است كه می كارد و درو می كند، و اگر محبت و گرایش به دنیا را اساس خطاها و گناهان گفته اند، به همین جهت می باشد، انتخاب راه به عهده ی خود انسان، ولی با هدایت پروردگار است، كه می فرماید:

«انا هدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا»: ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاكر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!

در آیه ی مباركه ی «لها سبعه ابواب لكل باب منهم جزء مقسوم»: (دوزخی) كه برای آن هفت در است و از هر دری بخشی معین از آنان (وارد می شوند).

در اینجا نكته ای گفته اند و آن اینكه راه انسان، به دوزخ از دو چشم و دو گوش و زبان و بطن و فرج است، اما با عقل و رهبری آن، می تواند راه بهشت در پیش گرفته، این اعضا را در این راه استخدام نماید.

بعضی مفسران نام هشت بهشت را، از مجموع آیات و روایات چنین استفاده نموده اند:

1. جنت فردوس، «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات كانت لهم جنات الفردوس نزلا.»:

بی گمان كسانی كه ایمان آورده و كارهای شایسته كرده اند، باغهای فردوس جایگاه پذیرایی آنان است.

2. جنت عدن: «جنات عدن التی وعد الرحمن عباده بالغیب.»: باغهای جاودانی كه (خدای) رحمان به بندگانش در جهان ناپیدا وعده داده است.

3. جنت خلد: «قل اذلك خیر ام جنه الخلد التی وعد المتقون.»: بگو: «آیا این (عقوبت) بهتر است یا بهشت جاویدان كه به پرواپیشگان وعده داده شده است.

[صفحه 127]

4. جنت الماوی «اما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم جنات الماوی نزلا.»: اما كسانی كه ایمان آورده اند و كارهای شایسته كرده اند، به (پاداش) آنچه انجام داده اند در باغهایی كه در آن جایگزین می شوند پذیرایی می گردند.

5. دارالسلام «والله یدعوا الی دارالسلام.»: و خدا (شما را) به سرای سلامت فرامی خواند.

6. دار القرار: «و ان الاخره هی دار القرار.»: و در حقیقت، آن آخرت است كه سرای پایدار است.

7. جنات النعیم: «اولئك المقربون فی جنات النعیم.»: آنانند همان مقربان (خدا) كه در باغستانهای پرنعمت می زیند.

8. دارالجلال و الاكرم، در خلاصه ی تفسیر منهج روایت نموده كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بر مردی گذشت كه در نماز می گفت: یا ذالجلال و الاكرام، حضرت به آن مرد گفت: دعای تو به اجابت رسید.

جلال نام بهشتی است، محیط به عرش رب العزه و میان آن و بهشتی كه بندگان در آن باشد، هفتصد سال راه است.

انسانی كه طالب سعادت است، با قلبی آكنده از آمال و آرزو و با كوله بار ایمان و نیایش می گوید: «ارحم من راس ماله الرجاء»: خدایا به آن كس كه جز رجاء و امیدواری، در جهت رضای تو سرمایه ای ندارد رحم كن، به سوی رضوان الهی می شتابد و از خوف مقام پروردگار و هراس از آینده ی نامعلوم اشك گرم «و سلاحه البكاء»: وسیله و سلاحی جز گریه ندارد، از دیده می بارد.

[صفحه 128]

عبدالله بن رواحه كه در جنگ موته به شهادت رسید، پس از نزول آیه ی كریمه ی:

«و ان منكم الا واردها كان علی ربك حتما مقضیا. ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا.»: و هیچ كس از شما نیست مگر (اینكه) در آن وارد می گردد، این (امر) همواره بر پروردگارت حكمی قطعی است. آنگاه كسانی را كه پرواپیشه بوده اند می رهانیم و ستمگران را به زانو در افتاده در (دوزخ) رها می كنیم.

همیشه گریان بود، از او سبب گریه اش را پرسیدند، گفت: ورود به دوزخ حتمی است اما به بیرون آمدن از آن اطمینان ندارم: «ملست ادری كیف لی بالصدر بعدالورود»

درباره ی ورود در این آیه، مفسران سخنی دارند كه می گویند: ورود به معنای وصول، حضور، اشراف و مشاهده گرفته اند، چنانكه در تبیان و غیره مطابق روایت تفسیر علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السلام به معنای دخول نیست به دلیل آیه ی: «ان الذین سبقت لهم منا الحسنی فاولئك عنها مبعدون لا یسمعون حسیسها و هم فیما اشتهت انفسهم خالدون لا یحزنهم الفزع الاكبر.» كه به این مطلب اشاره دارد و بعضی نیز، ورود را به مرور از پل صراط حمل كرده اند و برخی آن را به معنای دخول گرفته اند و می گویند بر مومنان سرد و سلامت است.


صفحه 125، 126، 127، 128.